تابلوی اعلانات

مطالب درج شده در مورد معجزات علمی قرآن عقاید شخصی نویسنده وبلاگ می باشد و درستی یا غلطی آن بستگی به برداشت خواننده وبلاگ دارد. در بقیه پست ها مطالب بدون در نظر گرفتن دین خاصی به برسی نظریه های علمی آفرینش می پردازد


برای ثبت نظرات خود از این قسمت اقدام کنید.

Sunday, January 3, 2010

آيا خدايي هست؟

درباره ی نويسنده:
براي مرلين آدامسون، به عنوان كسي كه سابقاً يك ملحد بوده است، بسيار مشكل بود كه دعاهاي پاسخ داده شده و طريقة زندگي دوست صميمي خود را ناديده بگيرد. در حالي كه مرلين ايمان و اعتقادات دوستش را زير سوال ميبرد و به مبارزه ميطلبيد، از ديدن آن همه شواهد عيني در ارتباط با وجود خدا شگفتزده شد. پس از يك سال تحقيق مداوم و مصر، او به دعوت خدا براي ورود به زندگياش پاسخ مثبت داد. مرلين دريافته است كه ايمان به خدا با دلايل و مدارك اثباتپذير است و بسيار با ارزش ميباشد.

آيا خدايي هست؟

آيا خدا وجود دارد؟ در اينجا پنج دليل صريح و واضح وجود دارد تا باور کنيد خدا واقعاً آنجاست.

به نوشته مارلين آدامسون

آيا مايل نيستيد براي يك بار هم كه شده كسي شواهد و مداركي را كه دال بر وجود خداوند است به شما نشان دهد؟ بدون اينكه دستان خود را پيچ و تاب داده و يا اظهاراتي از اين قبيل را بيان كند كه: «تو لاجرم مجبور هستي باور كني.» اين مقاله تلاشي خالصانه است تا از طريق ارائة دلايلي چند، وجود خدا را ثابت نمايد.

ابتدا اين را در نظر داشته باشيد كه اگر كسي حتي امكان وجود خدا را نيز نپذيرد و با اين موضوع مخالفت كند، در اين صورت هر دليلي كه ارائه شود، آن را توجيه كرده و با تعبير و توضيحي آن را مردود خواهد شمرد. درست شبيه اين ميماند كه كسي كلاً نپذيرد كه انسان توانسته است بر روي كرة ماه قدم بزند. در اين صورت هيچ فرقي نميكند كه دربارة اين موضوع چه مقدار اطلاعات به او داده شود؛ طرز فكر او تغيير نخواهد كرد. اگر به اين شخص عكسهاي مستندي از فضانوردان نشان داده شود كه در حال راه رفتن بر روي كرة ماه هستند، و يا مصاحبههايي را كه با فضانوردان شده است به او نشان دهند و يا حتي سنگهايي را كه از سطح كرة ماه جمعآوري شده ببيند، تمامي اين شواهد و مدارك براي چنين شخصي بيارزش خواهد بود. زيرا كه او قبلاً اين نتيجهگيري را كرده است كه انسان نيست به كرة ماه برود.

وقتي كه صحبت از امكان وجود خداوند پيش ميآيد، كتاب مقدس ميفرمايد که هستند مردماني که به اندازه کافي شواهد و مدارک قانعکننده را ديدهاند اما حقيقت وجود خدا را زير پا گذاشتهاند. (روميان 1 : 19 - 21) از طرف ديگر كتاب مقدس دربارة كساني كه مايلند بدانند كه آيا خدا واقعاً وجود دارد، ميفرمايد: «و مرا خواهيد طلبيد و چون مرا به تمامي دل خود جستجو نماييد، مرا خواهيد يافت.» (ارميا 29 : 13 - 14) قبل از اينكه به حقايقي كه وجود خدا را در بر دارد نگاه كنيد، از خودتان بپرسيد: اگر خدا وجود دارد، آيا من ميخواهم او را بشناسم؟ اگر اين چنين است در اين جا دلايلي را مطالعه خواهيد كرد كه ميتوانيد دربارة آنها تفكر و تعمق كنيد...

1. آيا خدا وجود دارد؟ پيچيدگي سياره ما بر يک طراح انديشمند دلالت دارد كه نه تنها تعمداً عالم هستي را آفريده، بلكه امروز نيز از آن حمايت و نگهداري ميكند.

نمونههاي بيشماري را ميتوان ارائه نمود كه نشاندهندة طراحي خداوند است. شايد بتوان گفت كه مثالهايي از اين قبيل بيانتها است. در اين جا تعداد معدودي از اين نمونهها را مشاهده خواهيد كرد:


كرة زمين... اندازة آن كاملاً صحيح است. اندازة كرة زمين و هماهنگي و تناسب آن با نيروي جاذبة زمين باعث ميشود كه لاية نازكي كه حاوي گازهاي نيتروژن و اكسيژن است، در فاصلة تقريباً 50 مايلي سطح كرة زمين قرار گيرد. اگر اندازة كرة زمين همانند سيارة عطارد کوچکتر بود، وجود جو يا اتمسفر در پيرامون كرة زمين غيرممكن ميشد. اگر اندازة كرة زمين همانند سياره مشتري بزرگتر بود، در اين صورت اتمُسفر تنها حاوي هيدروژن آزاد ميبود. (برگرفته از مقاله اي به قلم آر. اي. دي. کلارک، مجله آفرينش، انتشارات تيندل، لندن، 1946، صفحة 20) كرة زمين تنها سيارة شناخته شدهاي است كه مجهز به جو يا اتمسفر حاوي ترکيب مناسبي از گازها ميباشد و قادر است حيات گياهان، جانوران و انسان را حفظ كند.


كرة زمين در فاصلة مناسبي از خورشيد قرار گرفته است. نوسانات دماي هوا را كه با آن مواجه هستيم و چيزي در حدود 30- درجه تا 120+ درجه است را در نظر بگيريد. اگر كرة زمين از خورشيد دورتر بود همة ما يخ ميزديم. از طرفي اگر نزديكتر به خورشيد بود، همة ما ميسوختيم. اگر كوچكترين تغييري در موقعيت كرة زمين نسبت به خورشيد وجود داشت، زندگي بر روي كرة زمين ناممكن ميشد. در حالي كه كرة زمين با سرعت 67000 مايل در ساعت به دور خورشيد ميگردد، در عين حال فاصله مطلوب خود را نيز از خورشيد حفظ ميكند... كرة زمين دور محور خود نيز ميگردد و با اين عمل اين امكان را به وجود ميآورد كه تمامي سطح كرة زمين هر روز به طور مناسب گرم و خنك شود.


كرة ماه نيز با در نظر گرفتن نيروي جاذبهاي كه دارد، در اندازة درست و در فاصلة صحيح از كرة زمين قرار گرفته است. كرة ماه باعث ايجاد جزر و مد و حركات مهمي در اقيانوسها ميشود كه در نتيجة اين حركات آب اقيانوسها راكد و ساكن نميماند و در عين حال از سرازير شدن آب حجيم اقيانوسها به قارهها نيز جلوگيري ميشود. (برگرفته از: شگفتيهاي خلقت خداوند، انجمن علوم مودي، شيكاگو، ايلينوي)


آب... بيرنگ، بيبو و بدون طعم است. ليكن هيچ موجود زندهاي بدون آن قادر به ادامة حيات نيست. بيشترين قسمت گياهان، حيوانات و انسانها را آب تشكيل ميدهد (تقريباً دو سوم از بدن انسان از آب تشكيل شده است). در اينجا خواهيد ديد كه چرا ويژگيهاي آب، منحصراً براي حيات جانداران مناسب است:


آب داراي نقطة جوش و نقطة انجماد بسيار بالايي است. آب به ما اين امكان را ميدهد كه در محيطي كه دماي هوا نوسانات متغيري دارد زندگي كنيم و آب باعث ميشود بدن ما دماي 37 درجة خود را حفظ كند.


آب حلالي جامع ميباشد. اين خاصيت آب باعث ميگردد كه هزاران نوع مواد شيميايي مانند مواد معدني و مغذي به تمامي قسمتهاي مختلف بدن ما برسد و حتي در كوچكترين رگهاي خوني ما نيز جريان پيدا كند.


همچنين آب از لحاظ شيميايي خنثي است. آب قادر است غذا، داروها و مواد معدني را حمل کند تا در بدن جذب شده و مورد استفاده قرار گيرند بدون اينکه در ترکيب ماده اصلي تغييري ايجاد نمايد.


آب داراي خاصيت منحصر به فردي است، يعني تمايل به كشش به سمت بالا را دارد. به خاطر اين خاصيت، آب اين قابليت را دارد كه در گياهان، عليرغم وجود نيروي جاذبة زمين به سمت بالا حركت كند و آب و مواد مغذي حياتبخش مورد نياز براي گياهان را حتي در بلندترين درختان نيز فراهم سازد.


در زمستان آب از سطح به سمت پايين يخ ميزند و قابليت آن را دارد تا شناور شود، بنابراين ماهيان ميتوانند در فصل زمستان زنده بمانند. نود و هفت درصد از آبهاي كرة زمين را اقيانوسها تشكيل ميدهند. بر روي كرة ما سيستمي طراحي شده است كه نمك را از آب اقيانوسها جدا كرده و آب عاري از نمك را در تمامي نقاط كرة زمين تقسيم ميكند. با تبخير آب اقيانوسها، نمك آن باقي مانده و ابرها تشكيل ميشوند. باد قادر است تا به راحتي ابرها را پراكنده ساخته و در نتيجه آب در تمامي نقاط كرة زمين براي مصرف گياهان، حيوانات و انسان مهيا ميشود. اين يك سيستم پالايش و تامينكننده آب است كه به صورت چرخه عمل كرده و آب لازم براي بقاي حيات بر روي كرة زمين را به طور مداوم قابل استفاده ميسازد.


مغز انسان... همزمان و در آن واحد حجم شگفتانگيزي از اطلاعات را دريافت ميكند. مغز شما قادر است اطلاعاتي از قبيل رنگها و اشيائي را كه ميبينيد، دماي محيط اطراف، مقدار فشاري كه پاي شما بر زمين وارد ميكند، صداهاي پيرامونتان، احساس خشكي دهانتان و حتي نوع جنس صفحة كليد كامپيوترتان را دريافت كند. مغز شما محل تجمع و دريافت تمامي احساسات، افكار و خاطرات شما ميباشد. مغز شما در آن واحد مراقب و پيگير اعمال ديگري نيز هست كه در بدن شما در حال انجام گرفتن است، مانند الگوي تنفسي، حركات پلك، گرسنگي و حركات ماهيچههاي دستان شما.


مغز انسان ميتواند در هر ثانيه بيش از يك ميليون پيام را دريافت كند. مغز شما تمامي دادهها را سنجيده و پيامهايي كه از اهميت چنداني برخوردار نيستد را تصفيه ميكند. در نتيجة عمل غربال اطلاعات و دادهها، براي شما اين امكان به وجود ميآيد كه در دنياي خود بتوانيد تمركز کرده و عملكردي موثر داشته باشيد. عملکرد مغز انسان با ديگر اعضاي بدن تفاوت دارد. مغز انسان داراي هوش و فراستي است که ميتواند استدلال کند، احساس کند، خواب ببيند و نقشه بکشد و قادر است با ديگران گفتگو کند.


چشم... قادر است هفت ميليون رنگ را از يکديگر تشخيص دهد. داراي قابليت تمرکز خودکار است و ميتواند همزمان با مقدار غير قابل تصور 5/1 ميليون پيام سر و کار داشته باشد. (هيو داوسون، فلسفه چشم، چاپ پنجم؛ نيويورک: مک گروهيل، 1991) فرضيه تکامل بر جهش و تغييراتي تمرکز دارد که از درون آن اورگانيزم موجود پديد ميآيد. اما فرضيه تکامل بطور کامل توضيح نميدهد که منشاء به وجود آمدن چشم و مغز چيست... به عبارتي آغاز اورگانيزم زنده از ماده غير زنده چگونه امکانپذير است؟


2. آيا خدا وجود دارد؟ عالم هستي آغازي داشته است - چه چيزي عامل و سبب آن بوده است؟


دانشمندان بر اين عقيدهاند که جهان هستي ما با انفجار عظيمي از انرژي و نور آغاز شده است که اينک آن را انفجار بزرگ ميناميم. اين آغاز منحصر بفردي است که شروع تمامي چيزها را باعث شده است: آغاز جهان هستي، آغاز فضا و حتي نخستين آغاز خود زمان.


رابرت جاسترو، متخصص فيزيك نجوم، از منكرين وجود خداست كه خود سخنان خويش را توضيح ميدهد: «بذر تمامي آنچه تاكنون در جهان هستي اتفاق افتاده است در همان لحظه اول كاشته شد؛ وجود هر ستاره، هر سياره و هر موجود زندهاي نتيجه رويدادهايي است كه حركت آنها در لحظه انفجار كيهاني شروع شده است. به عبارتي، لحظه آفرينش... جهان هستي به يكباره بوجود آمد و ما نميتوانيم بفهميم كه چه چيزي سبب شد تا اين اتفاق بيفتد.» (رابرت جاسترو؛ «پيغام از جانب پروفسور رابرت جاسترو»؛ LeaderU.com؛ 2002)


استيون وينبرگ، برنده جايزه نوبل در فيزيك، توضيحات بيشتري ميدهد: «در آن لحظه انفجار، دماي عالم هستي تقريباً يكصد هزار ميليون (10 به توان 11) درجه سانتيگراد بوده است. ... و عالم هستي از نور آكنده گشت.» (استيون وينبرگ؛ سه دقيقه اول: نگاهي مدرن به سرچشمه عالم هستي؛ (Basic Books، 1988)؛ صفحه 5)


عالم هستي هميشه وجود نداشته است. آن داراي آغازي بوده... چه چيزي باعث آغاز آن شده است؟ دانشمندان هيچ توضيحي براي انفجار ناگهاني نور و ماده ندارند.


3. آيا خدا وجود دارد؟ عالم هستي به وسيله قوانين يک شکل طبيعي عمل ميکند. چرا اينگونه است؟


شايد به نظر برسد که بخش عمدهاي از زندگي متغير ميباشد، اما به چيزهايي نگاه کنيد که ميتوانيم يک روز پس از روز ديگر بر روي وقوع آنها حساب کنيم: جاذبه زمين ثابت است، اگر يک فنجان قهوه داغ را بر روي پيشخوان بگذاريم، پس از مدتي سرد خواهد شد، کره زمين در هر 24 ساعت يکبار دور خود ميچرخد، و سرعت نور هرگز تغيير نميکند... سرعت نور بر روي کره زمين و در کهکشانهاي ديگر همواره ثابت است.


چگونه ميتوانيم قوانين طبيعت را که هرگز تغيير نميکنند تشخيص دهيم؟ چرا عالم هستي تا اين اندازه منظم و قابل اطمينان است؟


حتي دانشمندان بزرگ نيز معترفند که اين موضوع تا چه اندازه عجيب است. هيچ نياز و ضرورت منطقي وجود ندارد که يک جهان هستي از اين قوانين پيروي کند، چه رسد به اينکه نسبت به قوانين رياضي نيز وفادار بماند. اين شگفتي از آنجا سرچشمه ميگيرد که هيچ الزامي وجود ندارد تا جهان هستي اينگونه رفتار نمايد. تصور جهاني که در آن شرايط موجود به شکل غير قابل پيشبينانهاي لحظه به لحظه تغيير كند، و يا حتي جهاني که در آن به ناگاه چيزي به وجود آيد و يا از بين برود کار بسيار سادهاي است. (دينيش دسوزا، چه چيزي درباره مسيحيت تا اين اندازه عالي است؛ انتشارات رگنري، 2007، فصل 11)


ريچارد فيمن، برنده جايزه نوبل در الكتروديناميك كوانتومي، گفت: «اينكه چرا طبيعت وابسته به رياضيات است يك معماست... اين واقعيت كه اصولاً قوانين به هر نوعي وجود دارند خود يك نوع معجزه است.» (ريچارد فيمن، «مفهوم همه اينها: افكار يك شهروند دانشمند»، (نيويورك: Basic Books، 1998)، صفحه 43)


4. آيا خدا وجود دارد؟ کدهاي DNA رفتار يک سلول را برنامهريزي کرده و به آن آگاهي ميدهند.


تمامي دستورالعملها، تعاليم، و آموزشها با قصد و هدفي انجام ميگيرند. کسي که يک کتاب راهنما مينويسد اين کار را به منظور خاصي انجام ميدهد. آيا ميدانستيد که در هر يک از سلولهاي بدن ما يک کد راهنما با جزئيات کامل وجود دارد که شبيه به يک برنامه کامپيوتري بسيار کوچک است؟ شايد بدانيد كه يک برنامه کامپيوتري از تعدادي ارقام صفر و يك نظير 110010101011000 ساخته شده است. ترتيب قرار گرفتن اين ارقام به کامپيوتر ميگويد که چه بايستي بکند. کد DNA موجود در هر يک از سلولهاي بدن ما بسيار شبيه به اين است. DNA از چهار ماده شيميايي ساخته شده است که دانشمندان آنها را به صورت اختصاري A، T، G و C نامگذاري کردهاند. اين مواد شيميايي در سلول بدن انسان به اين شکل چيده شدهاند: CGTGTGACTCGCTCCTGAT و غيره. در هر سلول انسان تعداد سه ميليارد از اين حروف وجود دارد!!


همانطور که شما ميتوانيد تلفن خود را طوري برنامهريزي کنيد تا در مواقع معيني زنگ بزند، DNA نيز سلول را راهنمايي ميکند. DNA برنامهاي است که حاوي سه ميليارد حرف ميباشد و به سلول دستور ميدهد که چگونه بايد عمل کند. اين يک کتاب راهنماي کامل است. (فرانسيس اس. کالينز، مدير پروژه ژن انسان و نويسنده کتاب زبان خدا، Free Press، نيويورک، 2006)


چرا اين موضوع تا اين اندازه شگفتانگيز است؟ هر کس بايد اين سوال را از خود بپرسد... اين برنامه اطلاعاتي چگونه سر از سلول انسان در آورد؟ اينها صرفاً مواد شيميايي نيستند. اينها مواد شيميايي هستند که دستور ميدهند و با جزئيات کامل قانون وضع ميکنند و دقيقاً مشخص ميسازند بدن شخص چگونه بايستي پرورش يابد.


جايي که صحبت از اين اطلاعات برنامهريزي شده وجود دارد، دلايل طبيعي و زيستشناختي قادر به ارائه توضيح نيستند. شما نميتوانيد دستورات و اطلاعاتي چنين جامع و دقيق را در جايي بيابيد بدون اينکه کسي عمداً آن را ايجاد کرده باشد.


5. آيا خدا وجود دارد؟ ما ميدانيم كه خدا وجود دارد زيرا كه او به دنبال ما است. خداوند دائماً خود را به ما مينماياند و در جستجوي آن است كه ما به او روي آوريم.


من خود زماني يك ملحد بودم. مانند اغلب ملحدين، موضوع ايمان مردم به خدا مرا بسيار آزار ميداد. نميدانم چرا ما منكران خدا اين همه وقت، توجه و انرژي خود را صرف تكذيب كردن چيزي ميكنيم كه حتي باور نداريم وجود دارد؟! چه عاملي باعث ميشود ما اينگونه رفتار كنيم؟ زماني كه من يك ملحد بودم، غرض و مقصود خود را با كمك و حمايت از مردم فقير و بيچاره نشان ميدادم، ميخواستم از خواب و خيال بيدارشان كنم و به آنها كمك كنم تا متوجه شوند كه اميدشان كاملاً واهي و بيهوده است. اگر بخواهم صادق باشم بايد اعتراف كنم كه انگيزة ديگري نيز داشتم. در حالي كه ايمانداران را به مبارزه ميطلبيدم، كنجكاو بودم ببينم كه آيا آنها ميتوانند مرا طور ديگري متقاعد بسازند يا خير. قسمتي از تلاش و كوششم اين بود كه از موضوع مورد بحث دربارة خدا رهايي يابم. اگر ميتوانستم به طور قاطع و نهايي به ايمانداران ثابت كنم كه در اشتباه هستند، آن موقع ديگر بحثي در ميان نبود و من ميتوانستم به راحتي و آزادانه به دنبال زندگي خودم بروم.


من اين را درك نميكردم كه چرا موضوع و بحث خداوند تا اين حد بر ذهن من سنگيني كرده و فكرم را مشغول خود ساخته بود. دليلش اين بود كه خدا بر اين موضوع اصرار ميورزيد. من به اين نتيجه رسيدهام كه خدا ميخواهد تا ما او را بشناسيم. خداوند ما را با اين هدف و مقصود خلق كرده است كه او را بشناسيم. خداوند با شواهدي كه وجودش را ثابت ميكند، ما را احاطه كرده و اين پرسش را درست روبروي ما قرار داده است كه آيا او واقعاً وجود دارد يا خير. من قادر نبودم از اين فكر كه ممكن است خدا واقعاً وجود داشته باشد خلاصي و رهايي بيابم. در واقع روزي كه اين واقعيت را تصديق كردم كه خدا وجود دارد، دعاي من اينگونه شروع شد: «خيلي خوب، تو برنده شدي...» ممكن است دليل نهفتهاي كه باعث ميشود منكرين خدا هنگام روبرو شدن با ايمانداران تا اين حد احساس ناراحتي و پريشاني كنند اين باشد كه خداوند فعالانه دارد آنها را تعاقب ميكند.


من تنها كسي نيستم كه چنين تجربهاي را داشته است. مالكوم ماگريج كه يك مولف سوسياليست و فلسفي است، ميگويد: «من به نوعي اين تصور و انديشه را داشتم كه در كنار تحقيق و جستجويي كه انجام ميدادم كسي در تعقيبم بود.» سي. اس. لوييس ميگويد كه به خاطر دارد: « ... شبهاي متوالي زماني كه فقط يك لحظه ذهنم از كار دور ميشد، احساس ميکردم كسي كه به هيچ عنوان مشتاق نبودم ملاقاتش كنم بيامان و پيوسته سعي ميكرد به من نزديك شود. بالاخره تسليم شدم و پذيرفتم كه خدا، خداست و زانو زده دعا كردم: شايد آن شب من در تمام انگلستان محزونترين و بيميلترين كسي بودم كه زندگياش تغيير كرده بود.»


در نتيجه شناخت خدا، لوييس كتابي با عنوان «متعجب از مسرت و شادي» نوشت. من نيز هيچ توقع و انتظاري جز اين نداشتم كه وجود خدا را آنگونه كه مستحق بود تصديق كنم. با اين حال پس از گذشت چندين ماه از محبتي كه خدا نسبت به من داشت شگفتزده شدم.